برای دخترم آروشا

! سی خرداد89

1389/11/7 0:06
نویسنده : ندا کریمی
858 بازدید
اشتراک گذاری

این مطلب مامان وقتی ۵ هفته بودی نوشته وقتی امروز چشمم بهش افتاد اشک تو

چشمم نشست باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی

 

((می دونی حس خوبیه وقتی بیدار میشی و احساس کنی یکی منتظرت تا بهش غذا

برسونی و تقویتش کنی چون جونش به جون تو بستگی داره .

این روزا زود به زود گرسنه ام میشه انگار هیچی نخوردم ولی لذت میبرم حس اینکه

یکی هست از وجودم تغذیه میکنه بهم آرامش میده.

امروز رفتم اینترنت میخواستم راجع به تو بدونم فهمیدم که الان ۵ هفته ات به اندازه ی

یک دونه کنجد.

کنجد کوچولو بابا بهت میگه کنجد خانم.احتمالاً هفته های بعد اون قلب کوچولوت تشکیل

میشه و هیچ آهنگی برای من قشنگتر از شنیدن آهنگ صدای قلب تو نیست.

تو در منی و با منی هر جا همه جا.))

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)