برای دخترم آروشا

! ترانه کودکانه تقدیم به دخترم

اتل متل توتوله   آروشا خانوم چه جوره؟   دوسش دارن فراوون مامان بابای خانوم   موهاشو میبافه آروم    با چشمای مهربون   مادربزرگ ایشون   چشاش به رنگ دریاست   موهاش مثال طلاست   پوستش لطیف و زیباست   مثل پری تو رویاست.   ...
7 بهمن 1389

! سی خرداد89

این مطلب مامان وقتی ۵ هفته بودی نوشته وقتی امروز چشمم بهش افتاد اشک تو چشمم نشست باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی   ((می دونی حس خوبیه وقتی بیدار میشی و احساس کنی یکی منتظرت تا بهش غذا برسونی و تقویتش کنی چون جونش به جون تو بستگی داره . این روزا زود به زود گرسنه ام میشه انگار هیچی نخوردم ولی لذت میبرم حس اینکه یکی هست از وجودم تغذیه میکنه بهم آرامش میده. امروز رفتم اینترنت میخواستم راجع به تو بدونم فهمیدم که الان ۵ هفته ات به اندازه ی یک دونه کنجد. کنجد کوچولو بابا بهت میگه کنجد خانم.احتمالاً هفته های بعد اون قلب کوچولوت تشکیل میشه و  هیچ آهنگی برای من قشنگتر از شنیدن آهنگ صدای قلب تو نیس...
7 بهمن 1389

!تو را میخوانم

تو در من میلغزی   من شاد از بودنت   ستاره این شب های زمستانی من   تو را میخوانم تو را به آواز میخوانم   چشمهایم بیتاب در   در پی تاپ تاپ قلب تو     ...
6 بهمن 1389

! نامه های عاشقانه به کودکم

الان که دارم این مطلب مینویسم تو در من در حال لغزیدنی فرشته بالدار من چیزی به آمدنت نمونده شاید ۲ هفته شاید ۳ هفته ودر نهایت ۴ هفته دیگه که مثل برق و باد میگذره دلم تنگ دیدنت کوچولوی من این هفته وارد هفته ۳۶ میشی.باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که نیمه شب فهمیدم تویی وجود دارد.
6 بهمن 1389

! تو را سپاس

  ((خداوندا!  برای فرزند سالم وبی نظیری که در بطنم نهادی و او را در پناه امن ولایتناهی خویش محافظت میکنی و قدمهایش را برای وروود به زندگیمان پرخیر وبرکت قرار دادی                                             تو را هزاران بار سپاس!))                           ...
6 بهمن 1389

!کنارم باش

((خداوندا !  خود و فرشته کوچک بالداری را که درونم بی وقفه بال میزند را به دستان با سخاوت و پرمهر تو   میسپارم  ما را در آن لحظه ی سختی که پیش رویمان است همراهی کن.)) ...
6 بهمن 1389

!روزهای مهم که با تو داشتم

۲۸خرداد : فهمیدم تو درمنی ۱ تیر : اولین باری که سه نفره رستوران رفتیم  ۲۳ تیر : دیدن اولین تصویر تو ۹ شهریور : فهمیدم دختری و برای اولین بار صدای قلبت شنیدم ۲۰ شهریور : اولین پیک نیک سه نفره ۲۹ شهریور : اولین مسافرت سه نفره ۱۱مهر : اولین حرکتهای جدی تو ۲۳مهر : اولین حرکتهای تو که با دست لمس میشد ۵ دی : لمس اعضای بدنت از روی شکم خودم و ادامه دارد..................... ...
6 بهمن 1389

!ماه من سلام

دستامو میذارم دو طرف شکمم جای که بتونم اندامهات توی دستم لمس کنم چشمام میبندم تو رو توی دستام احساس میکنم سرت آروم روی قلبم گذاشتی با اون چشمای درشت براقت داری به من نگاه میکنی  انگشتای کوچولوت میذاری روی لبای مامان قلبم از جا کنده میشه وقتی اون نگاه مهربونت به یاد میارم .تو کی اینقدر توی من جوونه زدی که با تمام تار و پود وجودم درهم تنیده شدی. هر تکونی که در من میخوری انگار دنیا ماله من به خودم افتخار میکنم که دختر سالم و بینظیری مثل تو دارم. (مامان ندا بیصبرانه منتظرته پس به خاطره منم شده مراقب خودت باش!) ...
6 بهمن 1389

!لالایی فقط برای آروشا

لالا لالا                     بخواب ای دخترم                       تسکین دردم   لالا لالا                       بخواب ای نوگل زیبای مریم   لالا کن دخترم                        &nbs...
6 بهمن 1389