برای دخترم آروشا

! چیزی به آخر راه نمونده

عشق کوچولوی من این هفته وارد هفته ۳۸ میشی این روزا لگدهای که میزنی بیشتر شده میدونم جای که هستی تنگه برات واسه همین بیتاب شدی اما چیزی به آخر راه نمونده و این ۲ هفته رو هم صبر کن مامان هم برای دیدنت بیتابه . دیروز بابا وسایلت رو باز کرد کلی با بابا رویا بافتیم که توی تخت پارکت میخوابی با کالسکه بیرون میبریمت خلاصه خونه برای آمدنت داره آماده میشه.فقط تو مواظب خودت باش مثل همیشه محکم و قوی باش بقیه اش با ما. ...
15 بهمن 1389

! تمنا

((خدای درونم قادر است و قدرت او را در زندگی و سلامتم مشاهده   میکنم  پس کودک سالم وبینظیرم را به شادمانی بدنیا می آورم.)) ...
9 بهمن 1389

! ترانه کودکانه تقدیم به دخترم

اتل متل توتوله   آروشا خانوم چه جوره؟   دوسش دارن فراوون مامان بابای خانوم   موهاشو میبافه آروم    با چشمای مهربون   مادربزرگ ایشون   چشاش به رنگ دریاست   موهاش مثال طلاست   پوستش لطیف و زیباست   مثل پری تو رویاست.   ...
7 بهمن 1389

! سی خرداد89

این مطلب مامان وقتی ۵ هفته بودی نوشته وقتی امروز چشمم بهش افتاد اشک تو چشمم نشست باورم نمیشه اینقدر بزرگ شدی   ((می دونی حس خوبیه وقتی بیدار میشی و احساس کنی یکی منتظرت تا بهش غذا برسونی و تقویتش کنی چون جونش به جون تو بستگی داره . این روزا زود به زود گرسنه ام میشه انگار هیچی نخوردم ولی لذت میبرم حس اینکه یکی هست از وجودم تغذیه میکنه بهم آرامش میده. امروز رفتم اینترنت میخواستم راجع به تو بدونم فهمیدم که الان ۵ هفته ات به اندازه ی یک دونه کنجد. کنجد کوچولو بابا بهت میگه کنجد خانم.احتمالاً هفته های بعد اون قلب کوچولوت تشکیل میشه و  هیچ آهنگی برای من قشنگتر از شنیدن آهنگ صدای قلب تو نیس...
7 بهمن 1389

!تو را میخوانم

تو در من میلغزی   من شاد از بودنت   ستاره این شب های زمستانی من   تو را میخوانم تو را به آواز میخوانم   چشمهایم بیتاب در   در پی تاپ تاپ قلب تو     ...
6 بهمن 1389

! نامه های عاشقانه به کودکم

الان که دارم این مطلب مینویسم تو در من در حال لغزیدنی فرشته بالدار من چیزی به آمدنت نمونده شاید ۲ هفته شاید ۳ هفته ودر نهایت ۴ هفته دیگه که مثل برق و باد میگذره دلم تنگ دیدنت کوچولوی من این هفته وارد هفته ۳۶ میشی.باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که نیمه شب فهمیدم تویی وجود دارد.
6 بهمن 1389

! تو را سپاس

  ((خداوندا!  برای فرزند سالم وبی نظیری که در بطنم نهادی و او را در پناه امن ولایتناهی خویش محافظت میکنی و قدمهایش را برای وروود به زندگیمان پرخیر وبرکت قرار دادی                                             تو را هزاران بار سپاس!))                           ...
6 بهمن 1389